شنبه 88 آبان 9 , ساعت 4:12 عصر
با سلام ، تو یکی نظرات گفتند هندوستان ، دل ما هم یاد هندوستان کرد، عجب روزایی بود چقدر دلم براش تنگ شده اما توی این دنیا خیلی هندوستان وجود داره یا باید اینطور بگم که توی این هندوستان خیلی جاها وجود داره و خیلی اتفاق ها هم افتاده که ما دوست داریم بریم و باید بدونیم یه جای این هندوستان یه گنبد سبزه ، یه فضای خاکیه که دل همه ی ما رو برده و توی این هندوستان یه بین الحرمینه یه ایوون طلاست و خیلی چیزای دیگه که دله ما برا همشون پر می زنه و خیلی چیزای دیگه که باید بدونیم از مادری که پشت در آقا مهدی رو صدا می زنه تا غربت خود آقا مهدی اما خدا وکیلی جای شور و شعور کجاست نه اینکه جاش همین دله، آخه حیف نیست وقتی این دل و داری با عقلت از کربلا حرف بزنی. آره آی مردم بدونید تو کربلا کاری کردند که جز زینب کسی توان دیدنش رو نداشت ، تو کربلا جوونی قطعه قطعه روی زمین افتاده است و پدری بالای سرش تا حد جان دادن میرود آخر چه گوییم که هر چه گوییم تنها شنیده ایم و حتی ذره ای از آنچه زینب دیده است نمی شود و تنها راهی که ماند حداقل گفتن ذره ایی از حرف های دل بود که شاید جز صفحه ای از این وبلاگ جایی برای گفتنش نبود دلی دارم پر از غصه پر از غم دلی دارم مثل بارون و شبنم دلی دارم مثال شیشه خورده نزن دست بر دلم می پاشه از هم
نوشته شده توسط حامیدر | نظرات دیگران [ نظر]
|